با توجه به تحولات اقتصاد جهانی، رقابت کشورهای تازه صنعتی شده آسیا با سایر قدرتهای اقتصادی جهان و نیاز روزافزون مجموع این کشورها به انرژی (نفت و گاز) و تامین امنیت آن، به نظر نمیرسد در 2 دهه آینده، از نقش نفت و گاز در اقتصاد جهانی کاسته شود.
در چنین روندی کشورهای برخوردار از ذخایر عمده انرژی، اهمیتی راهبردی در سیاست بینالملل مییابند و با تدبیر و بهرهگیری از فرصتها میتوانند جایگاه و موقعیت خود را ارتقا بخشند.
در این میان، ایران بهعنوان یکی از مهمترین تولیدکنندگان انرژی در جهان در این عرصه در سطوح امنیت جهانی انرژی و همگرایی آسیایی نقش تعیینکنندهای را برعهده دارد.
در بازار جهانی انرژی، ایران از 2 نظر در کانون توجه و مرکز تعاملات بینالمللی قرار دارد؛ اول، موقعیت ژئوپلیتیک کشور و دوم، نقش حیاتی ایران در امنیت جهانی انرژی.
در واقع میتوان در این چهارچوب ادعا کرد که انرژی یکی از حلقههای پیوند ایران با جهان خارج است و از این حیث دیپلماسی انرژی ایران و توسعه ملی کشور به صورت متقابل با یکدیگر تعامل و پیوندی عمیق مییابند.
در همین راستا، سند چشمانداز 20ساله، جهتگیری کلان کشور در 2 دهه آینده را در مسیر توسعه برونگرا و مبتنی بر تعامل سازنده با جهان معین کرده است.
این به معنای ضرورت مشارکت و تعامل ایران در امور جهانی با انگیزه استفاده از امکانات خارجی برای توسعه، رفع موانع و تهدیدات بینالمللی و از همه مهمتر ارائه تصویری از ایران بهعنوان فرصت بینالمللی است.
در این میان، انرژی و امنیت آن میتواند به یکی از مهمترین محملهای پیوند ایران با قدرتها و کشورهای در حال توسعه بهویژه در آسیا و اروپا تبدیل شود و کمک بسیار مؤثری به تحقق الزامات سند چشمانداز و توسعه کشور بکند.
دقت در این نکته ضروری است که برقراری پیوندهای انرژی با کشورهای مهم، افزون بر منافع اقتصادی، منافع امنیتی قابل توجهی نیز برای ایران دربر خواهد داشت؛ زیرا این کشورها را در تامین کالایی راهبردی، به میزان قابل توجهی به ایران وابسته میکند.
همین جایگاه مهم و حساس است که توسعه صنعت نفت را به کانون توسعه ملی تبدیل میکند. به این ترتیب، میتوان گفت که موضوع انرژی و چگونگی توسعه آن برای ایران، هم بهعنوان یک ابزار قدرت و هم بهعنوان یک هدف سیاست خارجی مطرح است.
ایران با برخورداری از ذخایر عظیم نفت و گاز در جهان و باداشتن تجربه طولانی در حوزه انرژی و موقعیت جغرافیایی مناسب در خلیج فارس و دریای خزر و همسایگی با آسیای مرکزی، از امکان ایجاد پیوند میان منابع انرژی خود از جنوب، شرق و شمال شرقی به وسیله خطوط لوله به مصرفکنندگان آسیایی برخوردار است.
ایران 137 میلیارد بشکه (12درصد) ذخایر اثبات شده نفت جهان را در اختیار دارد و از این لحاظ پس از عربستان سعودی در مرتبه دوم قرار دارد. همچنین 27 تریلیون مترمکعب (15درصد) از ذخایر گاز جهان نیز در اختیار ایران است که بعد از روسیه، مقام دوم را به خود اختصاص داده است.
کشورمان با تولید روزانه حدود 4میلیون بشکه نفت و سالانه 120میلیارد متر مکعب گاز، به ترتیب 4 درصد و 5 درصد از تولید نفت و گاز جهان را بر عهده دارد.
موقعیت ایران بهویژه در بخش گاز اهمیت بیشتری دارد زیرا از یک سو گاز در راهبرد امنیت انرژی مصرفکنندگان آسیایی جایگاهی ویژه یافته است و از دیگر سو، ایران از دومین منابع گاز جهان و موقعیت جغرافیایی برتر در منطقه غرب آسیا برخوردار است.
مشی مستقل ایران در مدیریت منابع انرژی خود، ثبات سیاسی پایدار آن و علاقه ویژه این کشور به همکاری با کشورهای آسیایی جهت ایجاد و تحکیم همبستگی آسیایی، ظرفیتهای آن را گستردهتر میسازد.
همچنین در برنامه 5 ساله چهارم، طرحهایی عظیم در بخشهای صنایع نفت، گاز و پتروشیمی تعریف شدهاند که قرار است با مشارکت شرکتهای خارجی اجرا شوند.
تلاش در جهت تحقق ایده اتصال چین به خط لوله گاز ایران – پاکستان – هند را میتوان گام نخست و اساسی در جهت نیل به وابستگی متقابل آسیایی دانست؛ زیرا در صورت تحقق این ایده، غرب آسیا و ایران، نقش مهمی در تامین امنیت انرژی شرق و جنوب این قاره بر عهده خواهند گرفت و در نتیجه وابستگی متقابل دو سوی قاره را معنادار خواهند کرد.
به علاوه، احداث خط لوله گاز میان هند و پاکستان- که از آن بهعنوان «خط لوله صلح» نیز نام برده میشود- در صورت تحقق میتواند تاثیرات عمدهای در حل یکی از مهمترین بحرانهای قاره آسیا (اختلافات کشمیر میان هند و پاکستان) داشته باشد و گامی اساسی در جهت تحقق «صلح و توسعه» در بخش مهمی از این قاره خواهد بود.
به طور کلی، میتوان گفت که ایران با توجه به مزیتهای آشکار خود از نظر ذخایر نفت و بهویژه گاز و نیز به لحاظ موقعیت جغرافیایی، قادر به ایفای نقش محوری در ارتقای منافع مشترک و کاهش آسیبپذیری متقابل به مثابه دو رویه وضعیت وابستگی متقابل در روابط دو سوی قاره آسیاست.
بر این مبنا در وضعیت فعلی، این آمادگی در ایران وجود دارد که در وهله اول به پیریزی گفتوگویی دوجانبه با مصرفکنندگان آسیایی بپردازد تا در پرتوی آن اولا راههای ارتقای منافع مشترک و کاهش آسیبپذیریهای متقابل تبیین و اجرایی شود و ثانیا شرایط برای برقراری گفتوگویی چندجانبه در دو سوی قاره فراهم آید.
این گفتوگوی دوجانبه میتواند علاوه بر تامین نفت مورد نیاز، تأکید بر حوزه گاز و امکان انتقال آن به کشورهای مصرفکننده آسیایی از طریق خطوط لوله وLNGرا در پی داشته باشد.
در چنین شرایطی، ایران میتواند با برخورداری از موقعیت ویژه خود با همکاری مصرفکنندگان آسیایی، در جهت تحقق ایده همکاری آسیایی در راستای ایجاد گفتوگوی آسیایی در زمینه انرژی گامهای مهمی بردارد.
نتیجه بحث اینکه امنیت انرژی در شرایط کنونی، دو سوی مصرفکننده و تولیدکننده انرژی را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک کرده و ضرورت تعامل و رایزنی بین آنها را فراهم ساخته است؛ زیرا هیچیک از این دو به تنهایی نمیتوانند امنیت انرژی را تامین کنند و هرگونه بحران در بازار جهانی انرژی که اقتصاد جهانی را به چالش بکشد، بر هر دو طرف تاثیرگذار خواهد بود.
به بیان دیگر، وجه بسیار مهم در روابط بازیگرانی که در وضعیت وابستگی متقابل قرار میگیرند، توأمانشدن آسیبپذیری متقابل و منافع مشترک است.
در واقع، میتوان گفت که «منافع مشترک» و «آسیبپذیری متقابل»، 2 روی سکه وابستگی متقابل را تشکیل میدهند. همین امر میتواند زمینهساز استقرار یک الگوی وابستگی متقابل میان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان انرژی باشد.
برای ایران بهعنوان یک تولیدکننده عمده انرژی که در عین حال برای توسعه صنایع نفت و گاز خود به سرمایه و فناوری بینالمللی نیاز دارد، مفهوم امنیت انرژی از کاربرد دوگانهای برخوردار است.
در واقع، میتوان مدعی شد که تبیین و تعریف راهبرد تعامل سازنده در حوزه صنعت نفت، در قالب مفهوم امنیت انرژی تبلور پیدا میکند. مفهوم امنیت انرژی از یک سو تداوم تولید و توسعه صنایع بالادستی (استخراج و تولید) را هدف قرار میدهد و از سوی دیگر به توسعه مسیرهای انتقال انرژی توجه دارد؛ هر دو عرصهای که جمهوری اسلامی ایران متقاضی مشارکت بینالمللی در آنهاست.
سند چشمانداز ٢٠ساله، پیگیری اهداف ملی و ارتقا بخشیدن به جایگاه کشور در عرصه بینالمللی را در چهارچوب راهبرد تعامل مؤثر و سازنده در روابط بینالملل، امکانپذیر میداند. مهمترین بهرهمندی ناشی از اعمال این راهبرد، تصویرسازی اهداف ملی در قالب «فرصت جمعی» است.
القای این تصویر باعث خواهد شد تا اولا نگرانی سایر بازیگران از پیگیری اهداف ملی و مهمترین آن یعنی ارتقای جایگاه کشور به حداقل ممکن کاهش یابد و ثانیاً به مشارکت آنان در تامین این اهداف منجر شود.
مشارکت بینالمللی در تامین اهداف ملی از آن رو اهمیت دارد که در وضعیت کنونی، از یک سو اساسا پیگیری این اهداف بدون بهرهمندی از منابع بینالمللی، امکانپذیر نیست و از سوی دیگر، این مشارکت باعث کاهش چشمگیر هزینه تحقق این اهداف خواهد شد.
در شرایط کنونی کشور، یکی از مهمترین عرصههایی که از قابلیت و ظرفیت تبدیل شدن به یک فرصت جمعی برخوردار است، تعامل و همکاری با سایر کشورها در حوزه صنعت نفت است.
*معاون پژوهشی
مرکز مطالعات استراتژیک